loading...
مذهبی
حمیدرضا بازدید : 127 شنبه 02 بهمن 1389 نظرات (2)

السلام عليكَ يا ابا عَبداللهِ

وَ علي الاَرواح الَّتي حَلت بفنآئِكَ عليكَ مِني سلامُ الله ابداً ما بَقيتُ وَ بقيَ الليلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمني لزيارتكم السلامُ علي الحسين وعلي علي بن الحيسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين

 

 

همانا من اصحابي با وفاتر و بهتر از اصحاب خود نمي‌دانم و اهل بيتي از اهل بيت خود نيكوتر ندانم....

پنج زن که از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از

چگونه امت پيامبر(ص) فرزند پيغمبر را كشتند؟

 

 امام حسین (ع): بترس‌ از ستم‌ كردن‌ بر كسی‌ كه‌ به‌ جز خدا ياور‌ ندارد.

  عاشورا در نگاه اهل سنّت

به ابي انت و امي كه تو يي مظهر عشق       عشق را مظهر آثار علي اكبر توست

  طفل شش ماه به هنگام شهادت خنديد            آنكه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست

شهادت حسینى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خویش قیام كرده است...

حضرت پرسيد كه اين زمين چه نام دارد؟ عرض كردند كربلا مي‌نامندش، چون حضرت نام كربلا شنيد گفت:  اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَالْبَلآءِ ....

آيا من پسر دختر پيامبر شما، فرزند پسر عموى او كه نخستين مسلمان بود نيستم؟ ...

چه سرنوشت غریبی طلوع کن خورشید    خدا نوشته تورا تا که آب رسوا شد

دلی در خون نشسته دوست داری؟      بگو قلبی شکسته دوست داری؟

تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم    مرا با دست بسته دوست داری؟

 نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده                           سر پیراهن تو جنگ بوده

ولی شرمنده زینب دیر فهمید                  که انگشتر به دستت تنگ بوده

 

 

 

مثله تمومه عاشقات عاشقعه كربلات شدم       برا من افتخاره كه نوكر نوكرات شدم

حضرت ابالفضل العبّاس(ع) پیش از کربلا

تو یک اتّفاق بودی / برای آب / گرچه آب، روی آن ندارد، دل آن ندارد، زبان آن ندارد، که بگوید : چه دید و چه شد / که آبروی شرافت پر رنگ تر نمود .

با نواي حاج منصور ارضي ( ورود به كربلا )

 

شكر خدا تقديرمو خدا چنين رقم زده        كه اسممو از همه جا       جز در تو قلم زده

 

 

ماه و آب

 

 

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را

آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را

تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا درآغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریه ی گل بود و الا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را

کاش روی دل خشکیده ی ما آن ساقی
عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را

روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را


حمیدرضا رحیمی

 

تاریخ عاشورا | بانک ها | وبلاگ | درباره ما | ENGLISH  | آرشیو  | نقشه سایت |زنان و عاشورا | راویان و عاشورا | عزاداری و عاشورا | سایتهای شیعی | فرازهایی از عاشورا | فلسفه قیام عاشورا |حرف دل یک عاشق | حضرت  علی اصغر (ع) | عاشورا در نگاه دیگران| کرامات امام حسین(ع) | منطق حسینی ، خودکامگی اُموی 

حمیدرضا بازدید : 349 جمعه 01 بهمن 1389 نظرات (0)
بانک صوتی مرثیه و نوحه خوانی > حضرت علی اصغر ، علی اکبر و ابالفضل العبّاس علیهم السلام

عمو عبّاس ، علمت کو ؟ عموی خوبم            عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم         عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم          عمو عبّاس ، بی تو قلب حرم می گیره.......

حضرت علی اصغر (ع)

حضرت علی اکبر (ع)

حضرت ابالفضل العبّاس (ع)

حضرت علی اصغر (ع)

گلچین محرم 87

حاج سعید حدادیان حاج حسن خلج حاج محمود کریمی حاج منصور ارضی

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

قسمت هفتم

شب هفتم

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

قسمت هفتم

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

 

گلچین محرم 86

Play حاج محمدرضا طاهری

روضه علی اصغر(ع) ـ 3054.7kb

Play حاج محمدرضا طاهری

خدایا دیگه غصه های نگفته/ توی سینه ام جا نمیشه ـ 811.31kb

Play حاج محمدرضا طاهری

شور غربت را سرگرفتی/از سر دوشم پر گرفتی ـ 1391.29kb

Play سازور و کریمی (ارک)

روضه حضرت علی اصغر(ع) و سینه زنی ـ 3746.38kb

Play حاج محمود کریمی

تو خیمه ها یکی بی تابه/ تو گهواره یکی بی خوابه ـ 2460.95kb

Play حاج محمود کریمی

وقتی که آسمان را زخم عطش سوزانده ـ 2494.62

Play حاج ابوالفضل بختیاری

ای قبیله تشنه مانده کاروان من ـ 2118.17kb

Play حاج ابوالفضل بختیاری

گهواره بی تابه/ اصغر نمی خوابه ـ 603.2kb

Play حاج ابوالفضل بختیاری

نبینم بی تابی/ تشنه ای نمی خوابی ـ 913.84kb

Play حاج حسن خلج

ظاهرا لب تشنه بهر آب بود/ باطنا مستغرق در باب بود ـ 1524.42kb

Play حاج مهدی میرداماد

روضه علی اصغر(ع) ـ 1962.08kb

Play حاج مهدی میرداماد

گلشنی از لاله شده غنچه ی رویت علی ـ 1801.4kb

Play حاج مهدی میرداماد

پرستویم یاس خوشبویم/ بوی خون بگرفته سراپایم ـ 2555.83kb

Play حاج مهدی میرداماد کبوتر زخمی منی/ آرزوی دلمی ـ 935.27kb
Play حاج قربان روضه علی اصغر(ع) ـ 3294.95kb
Play حاج مجید بنی فاطمه بمیره مادر که از تشنگی لبهات کبوده ـ 820.5kb
Play حسین سیب سرخی با همون چشم کوچیکت منو نیگا کن عزیزم ـ 1672.86kb
Play حسین سیب سرخی وای شنه لب حسین من ـ 2793.02kb
Play حاج مهدی سلحشور با ناله هات می زنی آتیش به جون مادرت ـ 1582.57kb

حضرت علی اکبر (ع)

گلچین محرم 86

 

Play حاج منصور ارضی روضه حضرت علی اکبر(ع) ـ 2226.82kb
Play میرداماد و کریمی روضه حضرت علی اکبر(ع) ـ 3324.02kb
Play حاج قربان روضه حضرت علی اکبر(ع) ـ 3233.74kb
Play حاج محمدرضا طاهری الهی هیچ بابایی داغ جوون نبینه ـ 2095.21kb
Play حاج محمدرضا طاهری خیمه ها گرم آه و زاری/ سوی این میدان رهسپاری ـ 832.74kb
Play حاج محمدرضا طاهری دست و پایی نفسی نیمه نگاهی آهی ـ 857.22kb
Play حاج محمود کریمی شعر ـ باز دوباره دلم گرفته به یاد تو بهونه ی حرم گرفته ـ 2102.87kb
Play حاج محمود کریمی یل رشیدم علی اکبرم / لاله مستم علی اکبرم ـ 2737.93kb
Play حاج محمود کریمی نوح کو تا که بیاید نگرد طوفان را؟ ـ 745.51kb
Play محمد صمیمی شکسته شد پدرت پیش جسم پرپر توـ 838.86kb
Play حاج ابولفضل بختیاری می رود اکبر خرامان آه و واویلا ـ 2067.67kb
Play حاج ابولفضل بختیاری مرو ماه لیلا بمون کنارم بابا ـ 1460.15kb
Play حسین سیب سرخی می روی چنین خرامان به کجا سرو خرام؟ ـ 1720.3kb
Play حسین سیب سرخی وقت جان بر کفی لاله باغ لیلا ـ 2069.2kb
Play حاج قربان پسرم رفت ز دستم زینب/ دیگر از پا بنشستم زینب ـ 1255.09kb
Play حاج مهدی میرداماد  یا ولدی علی علی ذکر لبانم شده ـ 1549.54kb
Play حاج مهدی میرداماد آیینه و قران بیارید دنبال دلبر من ـ 664.54kb
Play حاج مهدی میرداماد ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره ـ 692.7kb
Play حاج مجید بنی فاطمه ستاره من کجا به خون نشستی؟ ـ 1672.86kb

 

حضرت ابالفضل العبّاس (ع)

گلچین محرم 87

حاج حسن خلج حاج سعید حدادیان حاج محمود کریمی حاج منصور ارضی

شب نهم

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

قسمت هفتم

قسمت هشتم

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

 

گلچین محرم 86

Play حاج منصور ارضی روضه حضرت عباس (قسمت اول) ـ 2950.64kb
Play حاج منصور ارضی روضه حضرت عباس (قسمت دوم) ـ 3161.81kb
Play حاج حسین سازور می روم آب آورم اما چه سود ـ 889.36kb
Play حاج سعید حدادیان سینه زنی و روضه (مسجد ارک) ـ 1678.98kb
Play حاج محمدرضا طاهری وای وای وای حسینم بی برادر شد ـ 1610.12kb
Play حاج محمدرضا طاهری چشم به راه عموجون تو حرم می مونم ـ 1588.69kb
Play حاج محمدرضا طاهری رگس مستت چرا غرق خون است دلاور من؟ ـ 796.01kb
Play حاج محمدرضا طاهری در خاک و خون از پا نشستی/ پشت برادر را شکستی ـ 1467.8kb
Play حاج محمدرضا طاهری همه ی حیثیت آدم و عالم با توست ـ 714.91kb
Play حاج محمدرضا طاهری ای فدای تو بود و هستم/ هدیه ی راهت هر دو دستم ـ 2815.97kb
Play حاج محمود کریمی آروم بگیرید عمو تو راهه ـ 1744.78kb
Play حاج محمود کریمی اگه آسمونا بشه یه آسمون .... ـ 494.55kb
Play حاج محمود کریمی این که در سینه ی خود داغ برادر دارد ـ 993.42kb
Play حاج محمود کریمی بهترین شهادتی و کشته ولایتی و لایق سیادتی اباالفضل ـ 1715.71kb
Play حاج قربان ای ماه بنی هاشم/ خورشید دل حیدرـ 892.42kb
Play حسین سیب سرخی فریاد العطش رسد از سوی خیمه ها ـ 1972.79kb
Play حسین سیب سرخی داداش پاشو از رو زمین علقمه ـ 1920.76kb
Play حسین سیب سرخی ای برادر تویی ساقی لب تشنگان ـ 1972.86kb
Play حاج مجید بنی فاطمه علمی واژگون شده/ واویلا اباالفضل ـ 1945.25kb
Play حاج مجید بنی فاطمه  دو دست ساقی از پیکر جدا شد ـ 1625.42kb
Play حاج ابولفضل بختیاری بر داغ تشنگی /فقط تویی که سقایی ـ 1854.96kb
Play حاج ابولفضل بختیاری آسمون غم داره دور ماه گهواره دختری عزاداره ـ 1123.49kb
Play حاج ابولفضل بختیاری باز این چشام بارونیه/ از یل حیدر میخونه ـ 620.03kb
Play ابراهیم رحیمی تمام حاجت ما را خدا به ما داده ـ 762.35kb
Play روح الله بهمنی پاشو اباالفضلو بگو کی دستاتو بریده؟ ـ 2073.79kb
Play روح الله بهمنی ای سینه زنان / همه دیوونه ها/ بگید اباالفضل ـ 2214.58kb
Play روح الله بهمنی مالک اشتر حسینی یا اباالفضل ـ 2173.26kb

 

 

حمیدرضا بازدید : 117 جمعه 01 بهمن 1389 نظرات (0)

عمو عبّاس ، علمت کو ؟ عموی خوبم            عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم         عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم          عمو عبّاس ، بی تو قلب حرم می گیره.......

سخنرانی و خطابه

 

 

مجموعه سخنرانی مرحوم اُستاد جعفری ـ پیرامون واقعه کربلا

مجموعه سخنرانی استاد پناهیان ـمحرم87

انتخاب گری

انسان و صفات وی

معرّفی ناشناخته های حضرت ابالفضل العبّاس (ع)

شب قدر چگونه شبی است؟

شهادت مظلومانه حضرت علی (ع)

چه کار کنیم که ایمان در ما ثابت شود ؟

 

سخنراني پيرامون واقعه کربلا استاد جعفری

1- مرگ و زندگی در دو قاموس: ماو حسين(ع)

2- ابعاد و آفاق شکست ها و پيروزي ها

3- انسان هاي الهي، حرکات، تکاپوها و انگيزه ها

4- عاشورا نمودي از تناسب هدف و وسيله

 

 

مجموعه سخنرانی استاد پناهیان ـمحرم

 

سخنرانی (1)

سخنرانی (2)

سخنرانی (3)

سخنرانی (4)

سخنرانی (5)

سخنرانی (6)

سخنرانی (7)

سخنرانی (8)

دانلود یکجای مجموعه سخنرانی از استاد پناهیان - محرم 87            دانلود با حجم 75 مگابایت


حجت الاسلام انجوی نژاد > انتخاب گری (ولادت علی اکبر علیه السلام)

 

انتخابگری قسمت 1 Play Download
انتخابگری قسمت 2 Play Download
انتخابگری قسمت 3 Play Download
انتخابگری قسمت 4 Play Download
انتخابگری قسمت 5 Play Download

 


سخنرانی آیت الله مجتهدی > انسان و صفات وی

 

اسباب هلاكت انسان Play

Download

تاثیر رغبت به دنیا Play

Download

علامت های ریاكار Play

Download

فلسفه احكام و اعمال Play

Download

ویژگی های مومن Play

Download

 


 

حجّت الاسلام پناهیان > معرفی ناشناخته های حضرت ابالفضل العبّاس (ع)

 

سخنرانی 1 Play Download
سخنرانی 2 Play Download
سخنرانی 3 Play Download
سخنرانی 4 Play Download

 


 

حجة الاسلام شهاب مرادی > شب قدر چگونه شبی است؟

 

سخنرانی - قسمت اول Play Download
سخنرانی - قسمت دوم Play Download
سخنرانی - قسمت سوم Play Download
سخنرانی - قسمت چهارم Play Download

 


شهادت مظلومانه مولای متقّیان حضرت علی علیه السلام

سخنرانی - قسمت اول Play Download
سخنرانی - قسمت دوم Play Download
سخنرانی - قسمت سوم Play Download
سخنرانی - قسمت چهارم Play Download
سخنرانی - قسمت پنجم Play Download

 


حجة الاسلام ریاضت  > چه کار کینم ایمان در ما ثابت شود ؟

سخنراني ( قسمت اول ) Play Download
سخنراني ( قسمت دوم ) Play Download
سخنراني ( قسمت سوم ) Play Download
سخنراني ( قسمت چهارم ) Play Download

خزان هرگز نمی گردد بهار دانش و بینش

   از آن گل ها که بشکفته به باغ حضرت صادق(ع)

حمیدرضا بازدید : 150 جمعه 01 بهمن 1389 نظرات (0)
فرازهایی از عاشورا > رجز خوانی در کربلا

امشبي را شه دين در حرمش مهمان است، مكن اي صبح طلوع، مكن اي صبح طلوع         عصر فردا بدنش زير سم اسبان است، مكن اي صبح طلوع، مكن اي صبح طلوع

رجزخوانی در کربلا

تعاریف و معانی رجز

اهداف و نقش رجزخوانی در تاریخ جنگ های عرب

پیام های در رجزهای امام حسین علیه السلام و یارانش

رجز خوانی امام حسین علیه السلام و برخی یاران آن حضرت

رجز خوانی حضرت ابالفضل علیه السلام    (NEW)

 

تعاریف و معانی رجز

در تعاریفی که فرهنگ نویسان از واژهء "رَجَز" به دست داده اند، تقریباً وجه جامع چنین است:

سخنانی که در ستایش از خوبی و توانایی خویش گفته می شود؛

نام یکی از بحور شعر بر وزن سه و چهار مستفعلن؛

شعری که به هنگام جنگ در مقام مفاخرت و خودستایی می خوانده اند.

در اصطلاح، می توان رجز را بر شعرهای حماسی ای اطلاق کرد که جنگاوران در میدان های نبرد می خوانده اند. معمولاً رجز ابیاتی کوتاه داشته و به صورت ارتجالی و بالبداهه در میدان کارزار سروده می شده است. از این رو، گاه خطاهای ادبی و دستوری هم در آن راه یافته است.(1)

رجز به معنای اضطراب و سرعت نیز آمده است. و روشن است که وجه این نامگذاری آن است که بحر رجز با تندی و هیجان و ضرب آهنگ های پرنوسان تناسب دارد؛ و چه فضا و موقعیّتی مناسب تر از گرماگرم کارزار و نبرد برای عرضهء چنین حالی؟(2)

اهداف و نقش رجزخوانی در تاریخ جنگ های عرب

یکی از اهداف مهمّ رجزخوانی، تقویت روحیهء خود و یاران خویش، و نیز تضعیف توان روحی لشکر مقابل بود.

رجزخوانی معمولاً رجز خویش را به شعر می خواندند و بسیار کم رخ می داد که رجز خود را به نثر بخوانند. عمدهء آنان اشعار شعرای مشهور عرب را که با حال و وضعشان در میدان رزم تناسب داشت، می خواندند و برخی که دارای طبع شعر بودند، به بداهت در وصف خود و وضع رزم خویش شعر می سرودند.

رجز معمولاً با نام رزمنده و پدر و قبیله اش آغاز می شد و مرد جنگاور پیشینهء مبارزه ها و دلیری های خویش را باز می شمرد و اگر خود، پیشینهء دلیری نداشت، گاه سوابق جنگ های قبیله یا طایفهء خویش را باز می سرود. در رجز، وصف الحال از بخش های اصلی بود و نیز رجزخوان باید موضع خویش را به صراحت بیان می کرد و می گفت که چرا پیکار می کند و در کدام افق سیاسی قرار دارد.

کسی مجاز نبود که در میدان کارزار، دو بار رجز بخواند. اگر هم کسی به این کار دست می زد، هم سپاه مقابل او را باز می داشت و هم خود او خوار و خفیف جلوه می داد، چرا که این کار به منزلهء دفع الوقت و فرار از مبارزه تلقّی می شد.

حقّ تقدّم برای رجز خوانی از آنِ کسی بود که نخست پای به میدان مبارزه می نهاد. امّا اگر هر دو رزمنده در یک زمان به میدان رزم وارد شوند، کسی در رجز خوانی پیشقدم می شد که سنّ بیش تری داشت.

پیام های رجزهای امام حسین علیه السلام و یارانش

پیام های اصلی متجلّی در رجزهای امام حسین علیه السلام و یارانش را می توان اجمالاً از این قرار دانست:

ـ دفاع از اسلام

ـ حمایت از آرمان های نبوی و ولایی

ـ آزادسازی جامعه از ظلم و ستم

ـ حفظ کرامت و عزّت

ـ پایداری در اره حفظ آرمان ها. (3)

رجزخوانی در عاشورا به هیچ وجه منحصر به جنبهء خاکی و مادّی مبارزه و صرفاً برای مفاخره و بالیدن نبوده است. از همین روست که امام حسین علیه السلام، خود، رجزهای متعدّدی را به حافظهء تاریخ سپرده است. بی تردید، اگر رجز از ساحت عصمت دور بود، بهره بردن از این سلاح به غیر معصوم منحصر می ماند. لیکن چندین رجز از امام علیه السّلام به یادگار مانده است.

معمولاً رجز خواندن در میدان جنگ، ویژهء خاصّان و بلندرتبگان اجتماع بود و عوام نوعاً از رجزخوانی بی نصیب بودند.(4) از افتخارات سپاه امام حسین(ع) در کربلا همین بود که از خواص و عوام، هر دو، در میدان رزم عاشورا رجزهایی روایت شده استاین از آن رو است که همهء آنچه در خواصِّ یاران حضرت مایهء افتخار شمرده می شد، وابستهء ارزش های معنوی و شرافت روح ایشان بود...

باید دانستکه در تاریخ جنگ های مربوط به مسلمانان، نمونه های فراوانی از رجزخوانی هر دو گروه حق و باطل دردست است> برای نمونه، در جنگ جَمَل و صفین. با این حال، تاریخ عاشورا روایت نکرده است که امویان یزیدی در ذکر اهداف خود به رجزی توسّل جسته باشند.

و این، خود، از نشانه های حیرت و سردرگمی و بی هدفی سپاه اُموی است که تاریخ رجزی از ایشان روایت نکرده است که در آن به خدف ایشان اشاره شده باشد؛ بلکه رجزخوانی از سوی اصحاب امام حسین علیه السلام بوده که اهداف و آرمان های آنان را جلوه گر می کرده است.(5)

رجز خوانی امام حسین علیه السلام و برخی یاران آن حضرت

رجز خوانی سه برادر حضرت عبّاس علیه السلام

این سه برادر حضرت ابالفضل علیه السلام، یکی عبدالله است، دیگری عثمان و سومی جعفر. این سه، وقت شهادت، به ترتیب بیست و پنج ساله و بیست و سه ساله و بیست و یک ساله اند.

1) رجز خوانی عبدالله بن علی بن ابیطالب

گفته اند؛ ابتداعبدالله وارد میدان می شود، صحنه کارزار را می تکاند و گرد و غبار عرصه را به هوا می فرستد، شمشیر آخته را دور سر می چرخاند و چرخ می زند و می خواند:

 

اَنا ابنُ ذِی النّجدَةِ و الاِفضالِ

ذاکَ علیُّ الخَیرِ ذُوالفَعالِ

سَیفُ رَسول اللهِ ذو النکّالِ

فی کُلِّ یَومٍ ظاهرِ الاَهوالِ

 

منم فرزند علی، آن شکوهمند فضیلت گستر آن خوبی محض، آن کرامت تمام

آنکه در جنگ، شمشیر منتقم رسول الله بود. در هنگامه های خطرناک و هول انگیز

2) رجز خوانی عثمان بن علی بن ابیطالب

پس از عبدالله، عثمان راهی میدان می شود و چنین رجز می خواند:

 

انّی اَنا عُثمانُ ذُو المَفاخِر

شَیخی علیٌ ذو الفَعال الطّاهر

وَ ابنُ عَمّ النبیَّ الطّاهر

اَخو حُسینٍ خَیرةِ الاخایر

وَ سَیّدِ الکِبارَو الاصاغِر

بَعد الرَّسول وَ الولِّی النّاصرِ

 

هان! این منم عثمان با افتخار

و مرشد و آقایم علی است که مظهر پاکی و طهارت بود.

و پسر عموی پیام آور معصوم

این حسین برادر من است و من برگزیدهء نیکان و صالحان

بعد از پیام بر و علی، امام و یاور، اوست

و اوست که بر همه کس از کوچک و بزرگ، سید و آقا و سرور است.

3) رجز خوانی جعفر بن علی بن ابیطالب

گفته اند؛ او نیز پس از اظهار رشادتی بی نظیر، تیر خائنانهء خولی، بر پیشانی اش می نشیند و مردی از تیرهء بنی ابان بن دارم، سر از تنش جدا می کند.

اکنون نوبت جعفر است، جعفر بیست و یک ساله. فریاد رجز او ناگهان فضای میدان را پر می کند:

 

اِنّی اَنا جَعفر ذو المَعالی

اِبنُ علیِّ الخیر ذی النّوال

حَسبی بعَمّی شرفاً وَ خالی

اَحمی حُسینا ذِالنَّدیَ المِفضال

 

هان! این منم جعفر سترگ

فرزند علی مظهر نیکی و بخشش

در شناخت شرفم عمو و دایی ام کافی است.

من کسی هستم که از حسین، حسین مشهور به فضیلت و نیکی، حمایت می کنم.

رجز خوانی عون و محمّد فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

4) رجز خوانی عون

گفته اند ابتدا عون به میدان می رود، با شجاعت و رشادت، گرد میدان می گردد و چنین می خواند:

 

اِن تَنکِرونی فَاَنا ابنُ جَعفر

شَهیدِ صِدقٍ فی الجنان ازهَر

یَطیرُ فیها بِجناح اَخضَر

کَفی بِهذا شَرفاً فی المَحشَر

 

اگر مرا انکار می کنید من فرزند جعفرم

شهید راستینی که در بهشت می درخشد

آنکه با بالهای سبز در بهشت پرواز می کند

و این شرف برای محشر او کافی است

5) رجز خوانی محمد

گفته اند بعد از او برادرش محمّد، راهی میدان می شود و با صلابتی آمیخته با خشم، فریاد می کشد:

اَشکُو اِلی اللهِ مِنَ العُدوانِ

فِعالَ قَوم فی الرَّدی عُمیانِ

قَد بَدَّلوا مَعالم القُرانِ

وَ مُحکَمَ التَّنزیل وَ التِّبیانِ

وَ اَظهَروا الکُفرَ مَعَ الطّغیانِ

 

شکایت این قوم ستم پیشه را به خدا می برم

که با کوردلی مقیم وادی هلاکت گشته اند

قومی که نشانه های روشنگر قرآن و محکمات تنزیل و تبیان را تحریف کرده اند

و کفر و ظغیان و عصیان خویش را آشکار ساخته اند

6) رجز خوانی عبدالله و عبد الرحمن غِفاری

این دو جوان فرزند "عروه" اند از قبیلهء بنی غفار، جدّ اینها "حراق" بوده است. از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام که سه جنگ صفین و جمل و نهروان را در رکاب حضرتش، دلاوری کرده است.

مقاتل با قدری اختلاف، رجز این دو جوان را چنین آورده اند:

 

قَد عَلِمت حَقّاً بَنو غِفار

و خِنذِفَ بَعدَ بَنی نِزار

لَنَصر بَنَّ مَعشر الفُجّار

بکُل عَضبٍ صارم تبّار

یا قَومُ ذودوا عَن بَنی الاَخیار

بالمَشرفّی وَ القَنا الخَطّار

 

بنی غِفار به حق می دانند

مردم خندف و بنی نزار نیز آگاهند

که ما با شمشیرهای برّان جان و امان از فاجران و بدکاران می گیریم

آی مردم! با شمشیرها و نیزه هایتان از نیک زادگان دفاع کنید

حمیدرضا بازدید : 138 جمعه 01 بهمن 1389 نظرات (0)

عمو عبّاس ، علمت کو ؟ عموی خوبم            عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم         عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم          عمو عبّاس ، بی تو قلب حرم می گیره.......

احیای فرهنگ محبت و مهربانی

پيامبر(ص) در اجراى شفقت و رحمت به بندگان خدا چندان مبالغه مى ‏فرمود كه بارى‏ تعالى او را بدين صفت بارها در قرآن ستود.

اهل‏بيت پيامبر(ص) نيز در اين زمينه بر سيره آن حضرت مشى مى ‏كردند، اما حسين بن على(ع) بنا به ضرورت و نياز زمانه تأكيدى ويژه بر احياى اين سنت داشت و آن را به گونه يك فرهنگ در گستره جامعه خشونت ‏زده مى ‏خواست. اظهار محبت امام تنها منحصر به خويشاوندان و افراد خاندان خويش نبود، بلكه نسبت به ديگران نيز جريان مى ‏يافت، حتى در طول حركت و نهضت عاشورا نيز به گونه‏اى پررنگ ادامه داشت. ماجراى ملاقات آن حضرت با زهير بن قين و صيد كردن دل و جان اين هوادار عثمان به تير محبت و مهر، نمونه‏ اى از عمل به اين سنت حسنه است.

شگفت ‏تر از رويداد ياد شده، مهر ورزى آن حضرت است با حرّ، آن هم در هنگامى كه به
عنوان فرمانده سپاه دشمن در برابر وى به صف ‏آرايى پرداخته است، واقعاً در كجاى تاريخ ديده و شنيده شده كه شخصى دشمن مسلح و ستيزه ‏جوى خويش را كه از تشنگى زائد الوصف در معرض نابودى قرار گرفته سيراب كند؟ و نه تنها كه لشكريان را، بلكه عطش اسبان و چارپايان آنان را نيز به اندك آب ذخيره كاروان فرونشاند! به اين قطعه زيباى تاريخى ‏بنگريد:

«على بن سمعان محاربى مى ‏گويد: من آن روز در لشكر حرّ بودم و ديرتر از ديگران رسيدم، امام چون تشنگى من و اسبم را ديد، فرمود : «راويه» را بخوابان! من مقصود او را نفهميدم، بعد فرمود: اى برادرزاده، شتر آبكش را بخوابان. خوابانيدم. فرمود: از آن آب بنوش! چون آب با فشار بيرون مى ‏ريخت من هر چه كردم، نتوانستم. از اين رو خود به پيش آمد و سر مشك را گرفت و آب در كاسه ريخت مرا و اسبم را سيراب كرد!» [1]

اين رحمت واسعه حسينى بود كه دل دشمن محارب را نرم و وادار به كرنش مى ‏كرد، تا
جايى كه در همان حالت رويايى، مقهور عدالت و ديندارى حسين(ع) مى ‏شود و در نماز بر وى اقتدا مى ‏كند.

چه سعادتمند مردانى كه در ميانه راه مكه و كربلا با آن بزرگوار رو به رو شدند و در برابر درياى بيكران محبت و مهرش حيرت زده تسليم گرديدند. همين پيوند عاطفى بود كه خيلى زود به عشقى سوزان مبدل مى ‏شد، به طورى كه سر از پا نشناخته پروانه‏ وار خود را به شمع وجودش مى‏ سپردند. اوج اين دل‏دادگى در شب و روز عاشورا به زيباترين شكل آن در معرض ديدگان تاريخ نهاده شد:

به محمد بن بشر حضرمى خبر دادند فرزندت در يكى از مرزها دستگير و اسير گرديده. گفت: آنچه براى او و من پيش آمده است را به حساب خدا مى ‏گذارم در حالى كه دوست نداشتم او اسير و من زنده باشم!

امام(ع) نيز در برابر فرمود:

«رحمت خدا بر تو باد از قيد بيعت من آزادى، برو و نسبت به رهايى فرزندت بكوش!»

گفت:

«اگر حيوانات درنده مرا زنده زنده بخورند هرگز از تو جدا نشوم».[2]

پس امام از برد يمانى آورد و به او گفت به فرزند ديگرت كه هم اكنون در نزد توست بده و
به او بگو آنها را هزينه آزادى برادرش كند!
[3]

ديگر ياران نيز در شعله عشق آتشين مى ‏سوختند و احساسات بى ‏شائبه خويش را در عباراتى مشابه اظهار مى‏ داشتند، يكى مى ‏گفت: « دوست دارم هزار بار پى در پى كشته و زنده شوم ولى خداى بزرگ در ازاى آن، جان تو و جوانانت را نجات دهد».

يكى مى ‏گفت:

«اگر هفتاد بار سوزانده و خاكستر شوم و باز زنده گردم باز هم دست از تو بر نمى ‏دارم».[4]

پيوند عاطفى امام و رابطه مهرآميز وى با افراد خاندانش نيز حتى در گرماگرم نبرد مرهمى است بر زخمهاى خشونت ‏زدگان صحراى تفتيده طف و كوير درشتناك خودكامگى و ستم‏ پيشگى. رفتار وى در روز عاشورا با زنان و كودكان آن اندازه لطيف و زيبا است كه نظيرى براى آن نمى ‏توان يافت، براى همين جهت بود كه زينب عليهاسلام در هنگام حركت به سوى كوفه و شام، وقتى سر حسين(ع) روى نيزه در برابرش ديد به اين شعر مترنّم گرديد:

يا اخى قلبك الشقيق علينا ما له قد شقى و صار صليبا.

-----------------

[1]. ارشاد، ص‏224.

[2]. طبقات، (ترجمةالحسين)، تراثنا، ش‏10، ص‏180. تاريخ ابن عساكر ج‏13، ص‏54. تهذيب التهذيب،
ج‏1، ص‏15.

[3]. لهوف، ص‏41.

[4]. تجارب الامم، ج‏4، ص‏69. طبرى، ج‏5، ص‏419. ارشاد، ص‏231.

 

 

حمیدرضا بازدید : 86 جمعه 01 بهمن 1389 نظرات (0)

کرامات امام حسین (ع)  

  عمو عبّاس ، علمت کو ؟ عموی خوبم            عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم         عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم          عمو عبّاس ، بی تو قلب حرم می گیره.......

فضائل و کرامات

 

 در بيان فضائل و مناقب و مكارم اخلاق آن حضرت

حسن و حسین پسران پیغمبرند
    
 شفاعت مردی گناهکار
      سبب هفت تكبير در افتتاح نماز
      بوی سیب از مرقد مطهر امام حسین(ع)
      جامه های حسنین(ع) از طرف خازن جنت
      سخاوت امام حسین(ع)
      ناسزاگوئی عصام و روش نیکو و اخلاق برجسته امام حسین(ع)
    
 باب موهبت به اندازه معرفت به مردم گشاده می شود
      پینه هایی بر پشت مبارک امام حسین(ع)

از اربعين مؤذن و تاريخ خطيب و غيره نقل شده كه جابر روايت كرده كه رسول خدا صلي الله عليه و‌ آله فرمود: خداي تبارك و تعالي فرزندان هر پيغمبري را از صلب او آورد و فرزندان مرا از صلب من و از صلب علي بن ابيطالب (ع) آفريد، به درستي كه فرزندان هر مادري نسبت به سوي پدر دهنده مگر اولاد فاطمه كه من پدر ايشانم.

مؤلف گويد: از اين قبيل احاديث بسيار است كه دلالت دارد بر آنكه حسنين عليهماالسلام دو فرزند پيغمبر (ص) مي‌باشند و اميرالمؤمنين سلام الله عليه در جنگ صفين هنگامي كه حضرت حسين عليه السلام سرعت كرد از براي جنگ با معاويه فرمود باز داريد حسن را و مگذاريد كه به سوي جنگ رود چه من دريغ دارم و بيمناكم كه حسن و حسين كشته شوند و نسل رسول خدا منقطع گردد.

ابن ابي الحديد گفته: اگر گويند حسن و حسين پسران پيغمبرند، گويم هستند چه خداوند كه در آيه مباهله فرمايد: اَبنآ ناجُز حسن و حسين را نخواسته، و خداوند عيسي را از ذريت ابراهيم شمرده و اهل لغت خلافي ندارند كه فرزندان دختر از نسل پدر دخترند، و اگر كسي گويد كه خداوند فرموده است:

ما كان مُحَمَّدٌ اَبا اَحدٍ رِجالِكُمْ. يعني نيست محمد صلي الله عليه و آله پدر هيچيك از مردان شما در جواب گوئيم كه محمد را پدر ابراهيم ابن ماريه داني يا نداني بهر چه جواب دهد جواب من در حق حسن و حسين همان است.

همانا اين آية مباركه در حق زيد بن حارثه وارد شده چه او را به سنَّت جاهليت فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله مي‌شمرند و خداوند در بطلان عقيدت ايشان اين آيه فرستاد كه محمد صلي الله عليه و آله پدر هيچيك از مردان شما نيست لكن نه آنست كه پدر فرزندان خود حسنين و ابراهيم نباشد.

در جمله‌اي از كتب عامه روايت شده كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله دست حسنين را گرفت و فرمود در حالي كه اصحابش جمع بودند:

اي قوم آنكس كه مرا دوست دارد و ايشان را و پدر و مادر ايشان را دوست دارد در قيامت با من در بهشت خواهد بود. و بعضي اين حديث را نظم كرده‌اند:

      اَخَذَ اْلَّنبِيُّ يَدَ الْحُسيْن وَ صِنْوِهِ             يَوْماً وَ قالَ وَ صَحبَتُهُ في مَجْمَعً

      مَنْ وَدَّني يا قَومِ اَوْهذيْنِ اَو                    اَبَوَيهِما فَالْخُلْدُ مَسْكَنُهُ مَعي

و روايت شده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله حسنين را بر پشت مبارك سوار كرد حسن را بر اضلاع راست و حسين را بر اضلاع چپ و لختي برفت و فرمود بهترين شترها شتر شما است و بهترين سوارها شمائيد و پدر شما فاضلتر از شما است.

ابن شهر آشوب روايت كرده كه مردي در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله گناهي كرد و از بيم پنهان شد تا گاهي كه حسنين را يافت تنها، پس ايشان را برگرفت و بر دوش خود سوار كرد و به حضرت رسول صلي الله عليه و آله آورد و عرض كرد يا رسول الله اِنّي مُسْتَجيرٌ بِالله وَ بِهما يعني پناه آورده‌ام به خدا و اين دو فرزندان تو از آن گناه كه كرده‌ام، رسول خدا صلي الله عليه و آله چنان بخنديد كه دست به دهان مبارك گذاشت و فرمود بر او كه آزادي و حسنين را فرمود كه شفاعت شما را قبول كردم در حق او پس اين آيه نازل شد وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ الآيه.

و نيز ابن شهر آشوب از سلمان فارسي روايت كرده كه حضرت حسين عليه السلام بر ران رسول خداي صلي الله عليه و آله جاي داشت پيغمبر او را مي‌بوسيد و مي‌فرمود تو سيد پسر سيد و پدر ساداتي و امام پسر امام و پدر اماماني و حجت پسر حجت و پدر حجتهاي خدائي از صلب تو نه امام پديد آيند و نهم ايشان قائم آل محمد عليهم السلام است. و شيخ طوسي به سند صحيح روايت كرده است كه حضرت امام حسين عليه السلام دير به سخن آمد روزي حضرت رسول صلي الله عليه و آله آن حضرت را به مسجد برد و در پهلوي خويش بازداشت و تكبير نماز گفت امام حسين عليه السلام خواست موافقت نمايد درست نگفت حضرت از براي او بار ديگر تكبير گفت و او نتوانست باز حضرت مكرر كرد تا آنكه در مرتبة هفتم درست گفت به اين سبب هفت تكبير در افتتاح نماز سنت شد.

و ابن شهر آشوب روايت كرده است كه روزي جبرئيل به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و آله آمد به صورت دحية كلبي و نزد آن حضرت نشسه بود كه ناگاه حسنين عليهماالسلام داخل شدند و چون جبرئيل را گمان دحيه مي‌كردند به نزديك او آمدند و از او هديه مي‌طلبيدند، جبرئيل دستي به سوي آسمان بلند كرد سيبي و  بهي و اناري براي ايشان فرود آورد و به ايشان داد. چون آن ميوه‌ها را ديدند شاد گرديدند و نزديك حضرت رسول صلي الله عليه و آله بردند حضرت از ايشان گرفت و بوئيد و به ايشان رد كرد. و فرمود كه به نزد پدر و مادر خويش ببريد و اگر اول به نزد پدر خود ببردي بهتر است. پس آنچه آن حضرت فرموده بود به عمل آوردند و به نزد پدر و مادر خويش ماندند تا رسول خدا صلي الله عليه و آله نزد ايشان رفت و همگي از آن ميوه‌ها تناول كردند و هرچه مي‌خوردند به حال اول برمي‌گشت و چيزي از آن كم نمي‌شد و آن ميوه‌ها به حال خود بود تا گاهي كه حضرت رسول «ص» از دنيا رفت و باز آنها نزد اهلبيت بود و تغييري در آنها بهم نرسيد تا آنكه حضرت فاطمه عليهاالسلام رحلت فرمود پس انار برطرف شد و چون حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد شد به برطرف شد و سيب ماند آن سيب را حضرت امام حسن عليه السلام داشت تا آنكه به زهر شهيد شد و آسيبي به آن سيب نرسيد، بعد از آن نزد امام حسين عليه السلام بود.

حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود وقتي كه پدرم در صحراي كربلا محصور اهل جور و جفا بود آن سيب را در دست داشت و هرگاه كه تشنگي بر او غالب مي‌شد آنرا مي‌بوئيد تا تشنگي آن حضرت تخفيف مي‌يافت چون تشنگي بسيار بر آن حضرت غالب شد و دست از حيوه خود برداشت دندان بر آن سيب فرو برد چون شهيد شد هر چند آن سيب را طلب كردند نيافتند، پس آن حضرت فرمود كه من بوي آن سيب را از مرقد مطهر پدرم مي‌شنوم گاهي كه به زيارت او مي‌روم و هر كه شيعيان مخلص ما در وقت سحر به زيارت آن مرقد معطر برود بوي سيب را از آن ضريح منور مي‌شنود.

و از امالي مفيد نيشابوري مرويست كه حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: برهنه مانده بود حضرت امام حسن و امام حسين عليهاالسلام و نزديك عيد بود پس حسنين عليهاالسلام به مادر خويش فاطمه عليهاالسلام گفتند اي مادر كودكان مدينه به جهت عيد خود را آرايش و زينت كرده‌اند پس چرا تو ما را به لباس آرايش نمي‌كني و حال آنكه ما برهنه‌ايم چنانكه مي‌بيني حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود اي نور ديدگان من همانا جامه‌هاي شما نزد خياط است هرگاه دوخت و آوَرد، آرايش مي كنم شما را به آن روز عيد و مي‌خواست به اين سخن خوشدل كند ايشان را، پس شب عيد شد ديگر باره اعاده كردند كلام پيش را، گفتند امشب شب عيد است پس چه شد جامه‌هاي ما؟ حضرت فاطمه گريست از حال ترحّم بر حال كودكان و فرمود اي نور ديدگان خوشدل باشيد هرگاه خياط آورد جامه‌ها را زينت مي‌كنم شما را به آن انشاءالله، پس چون پاسي از شب گذشت ناگاه كوبيد در خانه را كوبنده‌اي فاطمه عليهاالسلام فرمود كيست؟ صدائي بلند شد كه، اي دختر پيغمبر خدا بگشا در را كه من خياط مي‌باشم جامه‌هاي حسنين (ع) را آورده‌ام، حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود چون در را گشودم مردي ديدم با هيبت تمام و بوي خوش پس دستار بسته‌اي به من داد و برفت. پس فاطمه عليهاالسلام به خانه آمد گشود آن دستار را ديد در وي بود دو پيراهن و دو ذراعه و دو زير جامه و دو رداء و دو عامه و دو كفش، حضرت فاطمه عليهاالسلام بسي شاد و مسرور شد، پس حسنين عليهاالسلام را بيدار كرد و جامه‌ها را به ايشان پوشانيد پس چون روز عيد شد پيغمبر صلي الله عليه و آله بر ايشان وارد شد و حسنين را برداشت و به سوي مادرشان برد، فرمود اي فاطمه آن خياطي كه جامه‌ها را آورد شناختي؟ عرضه داشت نه به خدا سوگند نشناختم او را و نمي‌دانستم كه من جامه نزد خياط داشته باشم خدا و رسول داناترند به اين مطلب فرمود اي فاطمه آن خياط نبود بلكه او رضوان خازن جنت بوده و جامه‌ها از حلل بهشت بوده، خبر داد مرا جبرئيل از نزد پروردگار جهانيان.

و قريب به اين حديث است خبري كه در منتخب روايت شده كه روز عيد حسنين عليهاالسلام به حضور مبارك رسول خدا صلي الله عليه و آله آمدند و لباس نو خواستند جبرئيل جامه‌هاي دوختة سفيد براي ايشان آورد و حسنين (ع) خواهش لباس رنگين نمودند. رسول خدا صلي الله عليه و آله طشت آورد و حضرت جبرئيل آب ريخت حضرت مجتبي عليه السلام خواهش رنگ سبز نمود و حضرت سيدالشهداء عليه السلام خواهش رنگ سرخ نمود و جبرئيل گريه كرد و اخبار داد رسول خدا صلي الله عليه و آله را به شهادت آن دو سبط و اينكه حسن (ع) به زهر شهيد مي‌شود و بدن مباركش سبز شود و حضرت امام حسين (ع) آغشته به خون شهيد بود.

عياشي و غير او روايت كرده‌اند كه روزي امام حسن عليه السلام به جمعي از مساكين گذشت كه عباهاي خود را افكنده بودند و نان خشكي در پيش داشتند و مي خوردند چون حضرت را ديدند او را دعوت كردند حضرت از اسب خويش فرود آمد و فرمود: خداوند متكبران را دوست نمي‌دارد و نزد ايشان نشست و با ايشان تناول فرمود، پس به ايشان فرمود كه من چون دعوت شما را اجابت كردم شما نيز اجابت من كنيد و ايشان را به خانه برد و به جارية خويش فرمود كه هر چه براي مهمانان عزيز ذخيره كرده‌اي حاضر ساز و ايشان را ضيافت كرد و انعامات و نوازش كرده و روانه فرمود.

و از وجود و سخاي آن حضرت روايت شده كه مرد عربي به مدينه آمد و پرسيد كه كريمترين مردم كيست؟ گفتند حسين بن علي عليه السلام، پس به جستجوي آن حضرت شد تا داخل مسجد شد ديد كه آن حضرت در نماز ايستاده پس شعري چند در مدح و سخاوت آن حضرت خواند. چون حضرت از نماز فارغ شد فرمود كه اي قنبر آيا از مال حجاز چيزي به جاي مانده است؟ عرض كرد بلي چهار هزار دينار فرمود حاضر كن كه مردي كه احق است از ما به تصرف در آن حاضر گشته، پس به خانه رفت و رداي خود را كه از برد بود از تن بيرون كرد و آن دنانير را در برد پيچيد و پشت در ايستاد و از شرم روي اعرابي از قلت زر از شكاف در دست خود را بيرون كرد و آن زرها را به اعرابي عطا فرمود و شعري چند در عذرخواهي از اعرابي خواند اعرابي آن زرها را بگرفت و سخت بگريست، حضرت فرمود اي اعرابي گويا كم شمردي عطاي ما را كه مي‌گريي، عرض كرد بر اين ميگريم كه دست با اين وجود و سخا چگونه در ميان خاك خواهد شد. و مثل اين حكايت را از حضرت اما حسين عليه السلام نيز روايت كرده‌اند.

مؤلف گويد كه: بسياري از فضائل است كه گاهي از امام حسن عليه السلام روايت مي‌شود و گاهي از امام حسين عليه السلام و اين ناشي از شباهت آن دو بزرگوار است در نام كه اگر ضبط نشود تصحيف و اشتباه مي‌شود.

و در بعضي از كتب منقولست از عصام بن المصطلق شامي كه گفت داخل شدم در مدينة‌ معظمه پس چون ديدم حسين بن علي عليه السلام را پس تعجب آورد مرا، روش نيكو و منظر پاكيزة او، پس حسد مرا واداشت كه ظاهر كنم آن بغض و عداوتي را كه در سينه داشتم از پدر او، پس نزديك او شدم و گفتم توئي پسر ابوتراب؟ (مؤلف گويد كه اهل شام از اميرالمؤمنين عليه السلام به ابوتراب تعبير مي كردند و گمان مي‌كردند كه تنقيص آن جناب مي‌كنند باين لفظ و حال آنكه هر وقت ابوتراب مي‌گفتند گويا حلي و حلل به آن حضرت مي‌پوشانيدند). بالجمله عصام گفت: گفتم به امام حسين (ع) توئي پسر ابوتراب؟ فرمود بلي. قال فَبالَغْتُ في شَتْمِهِ وِ شَتْم آبيِه

يعني هر چه توانستم دشنام و ناسزا به آن حضرت گفتم.

فَنَظَرَ اِلَيَّ نَظْرهَ عاطِفٍ رًؤُفٍ

پس نظري از روي عطوفت و مهرباني بر من كرد و فرمود:

اعوذ باللهِ مِنَ الشَيْطانِ الرَّجيم بِسْم اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضُ عَنِ الْجاهِليَ الآيات الي قوله ثُمَّ لايقصرُونَ.

و اين آيات اشارتست مكارم اخلاق كه حق تعالي پيغمبرش را به آن تأديب فرمود از جمله آنكه از خلاق مردم اكتفا كند و متوقع زيادتر نباشد و بد را به بدي مكافات ندهد و از نادانان رو بگرداند و در مقام وسوسة شيطان پناه به خدا گيرد.

ثُمَّ قالَ: خَفّضْ عَلَيْكَ اِسْتَغْفِرِ اللهِ لي وِلَكَ.

پس فرمود به من آهسته كن و سبك و آسان كن كار را بر خود، طلب آمرزش كن از خدا براي من و براي خودت، همانا اگر طلب ياري كني از ما تو را ياري كنم و اگر عطا طلب كني ترا عطا كنم و اگر طلب ارشاد كني تو را ارشاد كنم. عصام گفت: من از گفته و تقصير خود پشيمان شدم و آن حضرت به فراست يافت پشيماني مرا فرمود:

لاتَثْريبَ عَلَيْكُمْ الْيَوْمَ يَغْفِرُاللهُ لَكُمْ وَ هُوَ اَرْحَمْ الرّاحِمينَ.

و اين آيه شريفه از زبان حضرت يوسف پيغمبر است به برادران خود كه در مقام عفو از آنها فرمود كه عتاب و ملامتي نيست بر شما، بيامرزد خداوند شماها را و اوست ارحم الراحمين. پس آن جناب فرمود به من كه اهل شامي تو؟ گفتم بلي فرمود شِنْشِنَه اعرفها مِنْ اخزم و اين مثلي است كه حضرت به آن تمثيل جست حاصل اينكه اين دشنام و ناسزا گفتن به ما، عادت و خوئيست در اهل شام كه معاويه در ميان آنها سنت كرده پس فرمود: حيّانا الله وً ايّاكَ هر حاجتي كه داري به نحو انبساط و گشاده روئي حاجت خود را از ما بخواه كه مي‌يابي مرا در نزد افضل ظن خود به من انشاء الله تعالي.

عصام گفت از اين اخلاق شريفة آن حضرت در مقابل آن جسارتها و دشنامها كه از من سر زد چنان زمين بر من تنگ شد كه دوست داشتم به زمين فرو بروم، لاجرم از نزد آن حضرت آهسته بيرون شدم در حالي كه پناه به مردم مي‌بردم به نحوي كه آن جناب ملتفت من نشود لكن بعد از آن مجلس نبود نزد من شخصي دوست‌تر از آن حضرت و از پدرش.

از مقتل خوارزمي و جامع الاخبار روايت شده است كه مردي اعرابي به خدمت امام حسين عليه السلام آمد و گفت يابن رسول الله ضامن شده‌ام اداي ديت كامله را و اداي آن را قادر نيستم لاجرم با خود گفتم كه بايد سوال كرد از كريم‌ترين مرد و كسي كريمتر از اهل بيت رسالت صلوات الله عليهم اجمعين گمان ندارم. حضرت فرمود: يا اخا العرب من سه مسئله از تو مي‌پرسم اگر يكي را جواب گفتي ثلث آن مال را به تو عطا مي‌كنم و اگر دو سوال را جواب دادي دو ثلث مال خواهي گرفت و اگر هر سه را جواب گفتي تمام آن مال را عطا خواهم كرد، اعرابي گفت يابن رسول الله چگونه روا باشد كه مثل تو كسي كه از اهل علم و شرفي از اين فدوي كه يك عرب بدوي بيش نيستم سوال كند؟ حضرت فرمود كه از جدم رسول خدا صلي الله عليه و‌ آله شنيدم كه فرمود: اَلمَعرُوف بِقَدرِ الْمَعرِفَه باب معروف و موهبت به اندازة معرفت بروي مردم گشاده بايد داشت، اعرابي عرض كرد هر چه خواهي سوال كن اگر دانم جواب مي‌گويم و اگرنه از حضرت شما فرا مي‌گيرم ولا قُوّه اِلاّ بِالله.

حضرت فرمود كه افضل اعمال چيست؟ گفت: ايمان به خداوند تعالي. فرمود چه چيز مردم را از مهالك نجات مي‌دهد؟ عرض كرد توكل و اعتماد بر حق تعالي. فرمود زينت آدمي در چه چيز است؟ اعرابي گفت: علمي كه به آن عمل باشد. فرمود كه اگر بدين شرف دست نيابد؟ عرض كرد مالي كه با مروت و جوانمردي باشد. فرمود كه اگر اين را نداشته باشد؟ گفت فقر و پريشاني كه با آن صبر و شكيبائي باشد. فرمود اگر اينرا نيز نداشته باشد؟ اعرابي گفت كه صاعقه‌اي از آسمان فرود بيايد و او را بسوزاند كه او اهليت غير اين ندارد.

پس حضرت خنديد و كيسه‌اي كه هزار دينار زر سرخ داشت نزد او افكند و انگشتري عطا كرد او را كه نگين آن دويست درهم قيمت داشت و فرمود كه به اين زرها ذمة خود را بري كن و اين خاتم را در نفقة خود صرف كن.

اعرابي آن زرها را برداشت و اين آيه مباركه را تلاوت كرد:

اَللهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه.

و ابن شهر آشوب روايت كرده كه چون امام حسين عليه السلام شهيد شد بر پشت مبارك آن حضرت پينه‌ها ديدند از حضرت امام زين العابدين عليه السلام پرسيدند كه اين چه اثر است؟ فرمود از بس كه انبانهاي طعام و ديگر اشياء چندان بر پشت مبارك كشيد و به خانة زنهاي بيوه و كودكان يتيم و فقراء و مساكين رسانيد اين پينه‌ها پديد گشت. و از زهد و عبادت آن حضرت روايت شده است كه بيست و پنج حج پياده به جاي آورد و شتران و محملها از عقب او مي‌كشيدند و روزي به آن حضرت گفتند كه چه بسيار از پروردگار خود ترساني؟ فرمود كه از عذاب قيامت ايمن نيست مگر آنكه در دنيا از خدا بترسد.

و سيد شريف زاهد ابوعبدالله محمدَ بن علي بن الحسن ابن عبدالرحمن علوي حسيني در كتاب تغازي روايت كرده از ابوحازم اعرج كه گفت حضرت امام حسين عليه السلام تعظيم مي‌كرد امام حسين عليه السلام را چنانكه گويا آن حضرت بزرگتر است از امام حسن عليه السلام. و از ابن عباس روايت كرده كه گفت سبب آنرا مي‌پرسيدم از امام حسن عليه السلام؟ فرمود كه از امام حسين عليه السلام هيبت مي‌برم مانند هيبت اميرالمؤمنين عليه السلام، و ابن عباس گفته كه امام حسن عليه السلام با ما در مجلس نشسته بود هرگاه كه امام حسين عليه السلام مي‌آمد در آن مجلس حالش را تغيير مي‌داد به جهت احترام امام حسين عليه السلام.

و به تحقيق بود حسين بن علي عليه السلام زاهد در دنيا در زمان كودكي و صغر سن و ابتداء امرش و استقبال جوانيش، مي‌خورد با اميرالمؤمنين عليه السلام از قوت مخصوص او، و شركت و همراهي مي‌كرد با آن حضرت در ضيق و تنگي و صبر آن حضرت و نمازش نزديك به نماز آن حضرت بود و خداوند قرار داده بود امام حسن و امام حسين عليهاالسلام را قدوه و مقتداي امت، لكن فرق گذاشته بود مابين ارادة آنها تا اقتدا كنند مردم به آن دو بزرگوار پس اگر هر دو به يك نحو و يك روش بودند مردم در ضيق واقع مي‌شدند. روايت شده از مسروق كه گفت: وارد شدم روز عرفه بر حسين بن علي عليه السلام و قدح‌هاي سويق مقابل آن حضرت و اصحابش گذاشته شده بود و قرآنها در كنار ايشان بود يعني روزه بودند و مشغول خواندن قرآن بودند، و منتظر افطار بودند كه به آن سويق افطار نمايند پس مسئله‌اي چند از آن حضرت پرسيدم جواب فرمود آنگاه از خدمتش بيرون شدم پس از آن حضرت امام حسن عليه السلام رفتم ديدم مردم خدمت آن جناب مي‌رسند و خوانهاي طعام موجود و بر آنها طعام مهيا است و مردم از آنها مي‌خورند و با خود مي‌برند، من چون چنين ديدم متغير شدم حضرت مرا ديد كه حالم تغيير كرده پرسيد اي مسروق چرا طعام نمي‌خوري؟ گفتم اي آقا من روزه دارم و چيزي را متذكر شدم فرمود بگو آنچه در نظرت آمده، گفتم پناه مي‌برم به خدا از آنكه شما يعني تو و برادرت اختلاف پيدا كنيد، داخل شدم بر حسين عليه السلام ديدم روزه است و منتظر افطار است و خدمت شما رسيدم شما را به اين حال مي‌بينم! حضرت چون اين را شنيد مرا به سينه چسبانيد فرمود يابن الاشرس ندانستي كه خداوند تعالي ما را دو مقتداي امت قرار داد، مرا قرار داد مقتداي افطار كنندگان از شما، و برادرم را مقتداي روزه‌داران شما تا در وسعت بوده باشيد.

و روايت شده كه حضرت امام حسين عليه السلام در صورت و سيرت شبيه‌ترين مردم بود. به حضرت رسالت صلي الله عليه و آله و در شبهاي تار نور از جبين مبين و پائين گردن آن حضرت ساطع بود و مردم آن حضرت را به آن نور مي‌شناختند.

و در مناقب ابن شهر آشوب و ديگر كتب روايت شده كه حضرت فاطمه عليهاالسلام حسنين عليهماالسلام را به خدمت حضرت رسول «ص» آورد و عرض كرد يا رسول الله اين دو فرزند را عطائي و ميراثي بذل فرما، فرمود هيبت و سيادت خود را با حسن گذاشتم و شجاعت وجود خود را به حسين عطا كردم، عرض كرد راضي شدم. و به روايتي فرمود حسن را هيبت و حلم دادم و حسين را وجود و رحمت.

و ابن طاوس از حذيفه روايت كرده است كه گفت شنيدم از حضرت حسن عليه السلام در زمان حضرت رسالت صلي الله عليه و آله در حالتي كه امام حسين عليه السلام كودك بود كه مي‌فرمود به خدا سوگند جمع خواهند شد براي ريختن خون من طاغيان بني اميه و سركردة ايشان عمر بن سعد خواهد بود، گفتم كه حضرت رسالت صلي الله عليه و آله ترا به اين مطلب خبر داده است فرمود كه نه پس من رفتم به خدمت رسول صلي الله عليه و آله و سخن آن حضرت را نقل كردم حضرت فرمود كه علم او علم من است. و ابن شهر آشوب از حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام روايت كرده است كه فرمود در خدمت پدرم به جانب عراق بيرون شديم و در هيچ منزلي فرود نيامد و از آنجا كوچ نكرد مگر اينكه ياد مي كرد يحيي بن زكريا (ع) را و روزي فرمود كه از خواري و پستي دنيا است كه سر يحيي (ع) را براي زن زانيه از زناكاران بني اسرائيل به هديه فرستادند.

و در احاديث معتبره از طريق خاصه و عامه روايت شده است كه بسيار بود كه حضرت فاطمه عليهماالسلام در خواب بود و حضرت امام حسين عليه السلام در گهواره مي‌گريست و جبرئيل گهواره آن حضرت را مي‌جنباند و با او سخن مي‌گفت و او را ساكت مي‌گردانيد چون فاطمه عليهماالسلام بيدار مي‌شد مي‌ديد كه گهواره حسين (ع) مي‌جنبد و كسي با او سخن مي‌گويد و لكن شخصي نمايان نيست  چون از حضرت رسالت مي‌پرسيد مي‌فرمود او جبرئيل است.

 برگرفته از کتاب منتهی الآمال، تألیف حاج شیخ عبّاس قمی

صفحه اصلی

تاریخ عاشورا | بانک ها | وبلاگ | درباره ما | ENGLISH  | آرشیو  | نقشه سایت |زنان و عاشورا | راویان و عاشورا | عزاداری و عاشورا | سایتهای شیعی | فرازهایی از عاشورا | فلسفه قیام عاشورا |حرف دل یک عاشق | حضرت  علی اصغر (ع) | عاشورا در نگاه دیگران| کرامات امام حسین(ع) | منطق حسینی ، خودکامگی اُموی

 


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 22
  • بازدید کلی : 1,171